سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنگ نرم

در قدیم ودرسال های دفاع مقدس جنگی که دربین دشمنان رواج داشت جنگ با توپ وتفنگ بود امروزه ابرقدرتها دربه کارگیری اسلحه های نظامی خود علیه ملتها شکست خورده اند و به دنبال راهکار جدیدی برای مقابله با رشد استعمار ستیزی ملتها هستند . استراتژی جدیدی که طراحی و اجرا شده و در بسیاری از جوامع به خصوص جوامعی که از رهبری صحیحی برخوردار نیستند به نتیجه رسیده و برهمین اساس موفق شده اند دولتهای مد نظرخود را بر قدرت بنشانند . این استراتژی جنگ نرم نام گرفته و اگر دولت و ملتی هوشیار و گوش به فرمان فرماندهان خود نباشد در این جنگ که عموما رسانه ها و سیاستمداران طراح آن هستند بازنده خواهند بود و به یک باره شاهد افول ارزشهای جامعه خودشده و فرزندانشان را اسیر زندانهای بدون میله این اسارتگاه بزرگ که همان دهکده جهانی است خواهند دید .

 

به بخشی از چکیده پژوهش خانم مهسا ماه پیشانیان توجه کنید .

 

دولت‌ها اگر بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود، بازتعریف کنند، در آن صورت مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند. (کوآت.بی،ای.ماتیو)
راهکارهای رسیدن و در اختیار داشتن قدرت نرم محورهای ذیل را دربر می‌گیرد:
1. داشتن کانال‌های چندگانه ارتباطی داخلی و خارجی؛
2. نزدیک کردن سنت‌ها و ایده‌های فرهنگی اجتماعی و سیاسی بر نرم‌های جهانی؛
3. حرکتی آرام، پراکنده و پیوسته در جهت تسخیر افکارعمومی به وسیله رسانه‌های همراه و همگام با مردم (نه رسانه‌ای که قصد مدیریت افکار را داشته باشد)؛ و
4. ایجاد گفتمان‌های خبری – رسانه‌ای در خارج و داخل به زبان‌های مختلف.
البته در شرایط فعلی به نظر می‌رسد قدرت متراکم و سخت امریکا دچار بحران اساسی شده است، به همین منظور امریکا در صدد به کارگیری قدرت نرم برای مقابله با حریفان خود به خصوص ایران است.
بر همین مبنا دونالد رامسفلد طی سخنانی در شورای روابط خارجی امریکا ضمن دفاع از استراتژی مقابله با تروریسم و ادامه جنگ در عراق بر نقش اثرگذار و خصمانه محیط رسانه‌ای گروه‌های رقیب برای مقابله با تروریسم تأکید کرد.
نکته مهم و برجسته سخنان رامسفلد، هشدار وی در مورد ناتوانی دولت امریکا در روند مواجهه با واقعیت عصر رسانه‌ای است که موجب ضرر و زیان و از دست رفتن جان هزاران امریکایی در سراسر جهان شده است. وی اشاره می‌کند که برخی از صحنه‌های نبرد ممکن است در کوهستان‌های افغانستان یا خیابان‌های عراق اتفاق نیفتد، بلکه در اتاق‌های خبر در نیویورک، لندن و قاهره یا هر جای دیگر شکل بگیرد.

 


شهدا

اگر از گناه مطهری، رجایی هست که بهشتی باشی !

 اگر با هنر شهادت آشنایی مفتح درهای بهشت می‌شوی ؛

و اگر با همت، تقوا پیشه کنی صیاد دلها گردی !


حاج همت ؛ خاک پای بسیجیان !

داستان آب خوردن حاج همت با پوتین بسیجی ها !

محو سخنان حاج همت بودم که در صبحگاه لشکر باشور و هیجان و حرکات خاص سر و دستش مشغول سخنرانی بود مثل همیشه آنقدر صحبت های حاجی گیرا بود که کسی به کار دیگری نپردازد. سکوت همه جا را فراگرفته بود و صدا فقط طنین صدای حاج همت بود وصلوات گاه به گاه بچه ها. تو همین اوضاع پچ پچی توجه ها را به خود جلب کرد. صدای یکی از بسیجی های کم سن و سال لشکر بود که داشت با یکی از دوستانش صحبت می کرد.
فرمانده دسته هرچی به این بسیجی تذکر می داد که ساکت شود و به صحبت های فرمانده گوش کند، توجهی نمی کرد. شیطنتش گل کرده بود و مثلا می خواست نشان بدهد که بچه بسیجی از فرمانده لشکرش نمی ترسد. خلاصه فرمانده دسته یک برخوردی با این بسیجی کرد و همهمه ای اطراف آنها ایجاد شد.
سر و صدا که بالا گرفت، بالاخره حاج همت متوجه شد و صحبت هایش را قطع کرد و پرسید: برادر! اون جا چه خبره؟ یک کم تحمل کنید زحمت رو کم می کنیم.»
کسی از میان صفوف به طرف حاجی رفت و چیزی در گوشش گفت: حاجی سری تکان داد و رو به جمعیت کرد و خیلی محکم و قاطع گفت: «آن برادری که باهاش برخورد شد بیاد جلو.»
سکوتی سنگین همه میدان صبحگاه را فراگرفت و لحظاتی بعد بسیجی کم سن و سال شروع کرد سلانه سلانه به سمت جایگاه حرکت کردن.
حاجی صدایش را بلندترکرد: «بدو برادر! بجنب»
بسیجی جلوی جایگاه که رسید، حاجی محکم گفت: بشمار سه پوتین هات را دربیار» و بعد شروع کرد به شمردن.
بسیجی کمی جا خورد و سرش را به علامت تعجب به پهلو چرخاند.
حاجی کمی تن صدایش را بلندتر کرد و گفت: «بجنب برادر! پوتین هات»
بسیجی خیلی آرام به بازکردن بند پوتین هایش (مشغول شد)، همه شاهد صحنه بودند. بسیجی پوتین پای راستش را که از پا بیرون کشید، حاجی خم شد و دستش را دراز کرد و گفت: «بده به من برادر!» بسیجی یکه ای خورد و بی اختیار پوتین را به دست حاجی سپرد. حاجی لنگه پوتین را روی تریبون گذاشت و دست به کمرش برد و قمقمه اش را درآورد در آن را باز کرد و آب آن را درون پوتین خالی کرد. همه هاج و واج مانده بودند که این دیگر چه جور تنبیهی است؟
حاجی انگار که حواسش به هیچ کجا نباشد، مشغول کار خودش بود و یکدفعه پوتین را بلند کرد و لبه آن را به دهان گذاشت و آب داخلش را نوشید و آن را دراز کرد به طرف بسیجی و خیلی آرام گفت: «برو سر جایت برادر!» بسیجی که مثل آدم آهنی سرجایش خشکش زده بود پوتین را گرفت و حاجی هم بلند شد و طوری که همه بشنوند گفت: «ابراهیم همت! خاک پای همه شما بسیجی هاست. ابراهیم همت توی پوتین های شما بسیجی ها آب می خوره.»
جوان بسیجی یکدفعه مثل برق گرفته ها دستش را بالا برد و فریاد زد: «برای سلامتی فرمانده لشکر حق صلوات.» و انفجار صلوات، محوطه صبحگاه را لرزاند.

منبع : کیهان